چکامه ها

دلنوشته ها ، اشعار و چکامه های من

چکامه ها

دلنوشته ها ، اشعار و چکامه های من

چون که در آغوش آتش سوختند
عشــق را پروانـه ها آموختند
این پر پروانه ها تنها نسوخت
شعله ها هم اندک اندک سوختند
از فــروغ چهره عاشـق وشان
نازنینان چــهره ها افروختند
هر دو سوی این حکایت باختند
باختند آن هر چه را اندوختند
تا که باز افتد به دام چشم ها
چشم ها را بر قدم ها دوختند

طبقه بندی موضوعی
......................................................................... .........................................................................

من خواب دیده ام

من خواب خودم را خواب دیده ام

من خواب تو را هم خواب دیده ام

آنجا که خون بود و ..

خاک و خاکستر و شهاب

من آب دیده ام

مرگ کودک



آنجا که کودکی

پستان لاشه مادر 

می مکید

من یک جهان دل بی تاب دیده ام


آنجا که افریته مرگ گلوی کودک تنها

می فشرد

آنجا که آن

عجوزه

پیر

سیلی به صورت کودک می زد

تا خاکستر و خاک

به لب خونی گریان زده ریزد

من ایوب شکیب را

پایاب دیده ام

 

آنجا که غرش رعد

اراده فریاد می شکست

آنجا که شبی با اشک

پدر

گرد از رخ مادر می شست

من

رویای قشنگ

بر آب دیده ام

 

آنگاه که باز عجوزگان زشت

عریان به بام های قبر

می رقصند

باز هم ....

زیر سقف های شهر

دخترکان معصوم به خواب رفته را

خواب دیده ام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی