چکامه ها

دلنوشته ها ، اشعار و چکامه های من

چکامه ها

دلنوشته ها ، اشعار و چکامه های من

چون که در آغوش آتش سوختند
عشــق را پروانـه ها آموختند
این پر پروانه ها تنها نسوخت
شعله ها هم اندک اندک سوختند
از فــروغ چهره عاشـق وشان
نازنینان چــهره ها افروختند
هر دو سوی این حکایت باختند
باختند آن هر چه را اندوختند
تا که باز افتد به دام چشم ها
چشم ها را بر قدم ها دوختند

طبقه بندی موضوعی
......................................................................... .........................................................................

انتظار

پنجشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۳۷ ق.ظ

هجر و شب و انتظار

می کشم من چهره زیبا و آن ابروی یار

تا به بابان آید این هجر و شب و این انتظار

رفته و از چهره اش ماهی به شب مانده بجا

می زنم بوسه به ناچاری به روی یادگار

گوهری گم کرده ام در بوستانی گم شده

ای خدا از خال لاله داغ تسکینی بیار

گر بگویند ای فلانی خط و امضایی بیار

می برم آن چهره زیبا و آن ابروی یار

 

 

  • ابوالفضل جعفری

نظرات  (۱)

  • محمد وحید
  • سلام
    خدا خیرتون بده
    پاسخ:
    الخیر فی ما وقع .....

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی