چکامه ها

دلنوشته ها ، اشعار و چکامه های من

چکامه ها

دلنوشته ها ، اشعار و چکامه های من

چون که در آغوش آتش سوختند
عشــق را پروانـه ها آموختند
این پر پروانه ها تنها نسوخت
شعله ها هم اندک اندک سوختند
از فــروغ چهره عاشـق وشان
نازنینان چــهره ها افروختند
هر دو سوی این حکایت باختند
باختند آن هر چه را اندوختند
تا که باز افتد به دام چشم ها
چشم ها را بر قدم ها دوختند

طبقه بندی موضوعی
......................................................................... .........................................................................

به نام خـداوند مهـتاب و آب             خدای صـمیمی و زیبا و ناب

به نام خداوند عشق و امید             که مهر و سلام و صفا آفرید

مهتاب

کسی که چکاوک به آواز رود              بخواند بر او صــدهزاران درود

به بلبل صدای خوش و ناب داد          در آغوش گلها بر او خواب داد

به گیسوی سنبل کمی تاب داد          دل عاشقان را به سیلاب داد

به سینه چو یک آبگیری قشنگ        دلی همچـو ماهی به قد نهنگ

ز دل ها قـــــرار و روان را ربود    که او خود به دل بود هرجا که بود

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی