چندی از نیمه شب رفت ولی
چشم حیران من و این دل بی تاب هنوز
نگران دم صبح است
که می آید زود
هر دم از پرده چشم صحنه ای می گذرد
یا که آواز حزین تاری
می نوازد آرام
دخترکان اشکم
رقص کنان می آیند
وز سر صحنه به این گود فرو می غلطند
سجده کنان می میرند
- ۰ نظر
- ۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۴۱