تقدیم به تو که نمی شناسمت؛
من و تو اشک زلالیم روی گـونه هـای لالـه
نه که چون حباب دریا که همش خوابو خیاله
پیش گفتار شعر
تقدیم به تو
به تویی که نمی دانم کجایی هستی ؟
آسمانی یا زمینی!
کوتاه یا بلتد ؟ سفید یا سبزه؟ تند یا آرام؟
حتی نمیدانم که آیا تو را خواهم دید؟
ولی می دانم آنچه و همان که می خواهم هستی. مثل جاری در زندگی!
برای دیدن تمام شعر ادامه مطلب را بخوانید.
ادامه شعر
من و تو اشک زلالیم روی گونه های لاله
نه که چون حباب دریا که همش خواب و خیاله
من و تو یه خواب نازیم مهر یک صندوق رازیم
برای پرستش عشق مثل سجده در نمازیم
من و تو آب روونیم همدل و یه هم زبونیم
می دونم تو جاده عشق به سوی خدا دوونیم
من و تو دو قطره خونیم برا قلب یک فرشته
چون خدای مهربونا من و با تو می سرشته
من و تو یه ساز غمگین برا ســــینه قناری
یا که یک گریه سیریم تو هوای بی قــــراری
من و تو یه سرنوشتیم سرنوشت و ما نوشتیم
تو خیــال عاشــقونه همیشه توی بهشتیم
من و تو آه یه دردیم غما رو صدا نکردیم
توی باغ ســرنوشتا بیا بی صــدا بگردیم
.
این شعر را که چند سال قبل نگاشته بودم ،
حالا تقدیم کسی است که نتیجه زندگیم با او یک غنچه سه ساله است.